الهی.....
خدایا! اگر نمی روم آنجا که باید، مرا ببر. اگر می روم آنجا که نباید، بازم دار. اگر نمی گویم آنچه باید، گفتنم آموز. اگر می گویم آنچه نباید، خاموشم کن. الهی! بینایی ده که در چاه نیفتم، دانایی ده که در راه نیفتم.
خدایا! تنها یاورم تویی، هم راز من تویی، امید من تویی، قدرتمند تویی، علیم تویی و تنها تویی که دست رد به سینه محتاجان نمی زنی. من بنده بی پناه توأم که قلبم را آورده ام تا به آن نور بپاشی، آورده ام که توانش ببخشی و مرا از حلاوت هم سخنی ات بهره مند سازی.
خدایا! به من بیاموز جوانه زدن را. ای تواناترین! توانی ده برای سپاس گزاری، پرواز را به من بیاموز، با من باش تا بی تو نباشم، نام تو سبزینه وجود من است، نام تو نور است و روشنی بخش. بی نام تو هیچم و بی یاد تو دل مرده و تاریک. پس ای نزدیک ترینم، حتی یک لحظه هم مرا به خود باز مگردان.
رحیما! آن گاه که پاهایم سست می شود و دلم گدازان، آن گاه که شبیخون اندوهم بی شمار است، تنها به تو می اندیشم، امّا نه، این رسم بندگی نیست، از تو می خواهم همیشه در این کوچک ترین، جا داشته باشی و هرگز از یاد تو غافل نشوم و هماره شبستان وجودم، نورباران جلوه جمال و جلال تو گردد. چنین باد... .
آمین یارب العالمین